به نامت

یا هادی المضلین


...


سلام علیکم

من واقعا بابت الطاف شما بزرگواران ممنونم...بینهایت

از جناب منتظر بزرگوار و کمک هاشون

از خواهران عزیزی که گمک فکری و روحی بهم میدن

از شما خوانندگان خاموش و روشن نهایت تشکر و قدردانی رو دارم...


‌....


اما بهانه حرفهای امشب؛


متاسفانه به حالتهای خاص روحی من نسبت به همسرم، شک کردن هم اضافه شده

با اینکه طفلکی سرکار هستن و مشغول رزق حلال دراوردن و مذهبی و نماز خون و زائر چندساله اربعین ارباب و...همه ی خوبی ها

اما من، گاهی بشدت وحشت دارم و دلم شور میزنه که نکنه بواسطه ی شغلش، و ارتباط کاری با خانوم ها کسی قاپ همسرم رو دزدیده باشه!

و اینکه واقعا آقایی به من وفادارن؟

تو این ۳۳ سال از زندگی، واقعا هیچ زنی پا توی زندگیشون نزاشته؟


چرا من حس میکنم پای یک زن در میان است؟


چرااااا؟


چرا؟