افسران - تلنگر شانزدهم

 

 

هنوز اون جمله ی خاصی که گفت تو گوشم زنگ میزنه و . . .

اهل انگلیس بود ...  چند سالی بود مسمان شده و مذهب مقدس تشیع رو انتخاب کرده بود...

و برای ادامه تحصیل اومده ایران...

تقریبا مهمترین کشورهای دنیا رو گشته بود...آلمان، آمریکا، کانادا، و.....

وقتی اسم ایالت متحده رو آورد، سخت چهره اش درهم رفت و مشمئز شد و با اون لهجه جالب انگلیسی اش گفت:

از آمریکا بدم میاد اصلا جای زندگی کردن نیست...

 

ساده بود، با حجابی کامل و خاص تازه مسلمانها ....

 

...

 

با این سطر از حرفاش حالم چنان دستخوش تغییر شد که ناخودآگاه اشک پشت اشک و آه حسرت تا عمق قلبم رو سوزاند...:

 

-من به عشق صاحب الزمان نفس میکشم و تنها امیدم به زندگی و تنها دلیل زنده بودنم، امام زمانه...

 

...

 

تو خود بخوان حدیث مفصل ازین مجمل . . .

 

...

 

شاید ، به اندازه ی یک دم و بازدم هم عاشقش امامم نبودم...چه برسه به...