۱۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

تو را میبینم و هردم زیادت میشود دردم



یا نور النور


...


کسی جواب این سوال رو میدونه که چرا آدم گاهی کسی که کنارش و نزدیکش نیست رو، همه جا میبینه؟؟


خب من اینجوری ام

مثلا وقتی تو خیابونم همش ترس از این دارم که مبادا اتفاقی ببینمش...

گاهی حتی محجبه تر میپوشم چادرم رو...ینی خیلی محجبه تر، یا صورتمو میگیرم تا مبادا شناخته بشم!


اسمش دیوونه یا خل و چل بودن نیستا...

یه فوبیاست...


...


حالا اون جای قضیه جالب تر میشه که:

تو رووووحت هم خبر نداره که یههو طرفت هم برگرده و بگه:

شگفت آنجاست که او نزدیکت نیست و هرگز هم "نبوده، اما تو او را میبینی..."


یه احساس دوطرفه!


کسی میدونه اسم این احساس و دیدن چیه؟؟؟



  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • mohanna ...
    • پنجشنبه ۵ اسفند ۹۵

    هیئت...



    به نامت

    یا رحیم


    ...


    تقریبا یک و ماه و نیم، غصه و درد و بیقراری رو تاب آوردم...


    استیصال سخته...

    سر کلاسهام، موقع تدریس هم تمرکز نداشتم


    بدتر از همش اینه که غرووورت بهت اجازه نده ذره ای اشک بریزی...

    بقدری غم قلبم رو گرقته بود که به مامان میگفتم:مامانی نیاز شدید به گریه ذارم...سینه ام میسوزه...پر از حرفه...

    مامانی گفتن: برای آقا امام حسین گریه کن...

    همه ی تلاشم رو کردم توو این مدت، نشد

    دیگه دیروز خودشون پا ب پام اومدن و گفتن مادر یه نوحه بذار دلم گرفته.. روز قبلش خواب یه عنایتی رو دیده بودن...نوحه حضرت فاطمه الزهرا رو گذاشتم...

    روسریِ بلند مشکیم رو، روو سر و صورتم انداختم...مثل یه خیمه گاه و ب دردام فک کردم...

    تسبیح ام البنین هم، که سوغاتیه سفر کربلاشون بود، دستم بود...

    یه جا دلم بدجور شکست...

    چشمام گل انداخت...

    باید داد میزدم...اما آرووم بودم..

    بالاخره قطره ی اول...یه مدت گذشت...قطره ی دوم..سوم و چهارم و...اما فقط همین...کمه خیلی کم...

    یه نوحه از حاج محمود گذاشتم.. بعد رفتن مامانی که حسااابی گریه کرده بودن

    یه هیئت دو نفره ی مادر دختری شده بود...

    بین نوحه باز دلم شکست و اینبار از عمق دل سوووختم برای غربت ارباب بی کفنم...اشک ریختم....اما بازهم کم...خیلی کم...


    کارم فقط شده سووختن..


    ...

    داداشی اومدن و منم چشمام بدجور ب خوون نشسته بود...تعجب کردم و.گفتم: سیابازی درنیار، مگه چقدر باریدی؟ کویر شدی رفته...گول سرخیت رو نمیخورم..

    بعد هم باز جرعه جرعه غصه خوردم...


    اللهم ارزقنی بکاء الحسین...


    ...


    مخاطب خاص:

    کاش میگفتی کجا نفرینت کردم...؟ کی؟

    و منو ازین عذاب تهمت نجات میدادی


    ...


    یا الله ارحمنا..


    ا

  • ۲
  • نظرات [ ۲ ]
    • mohanna ...
    • دوشنبه ۲ اسفند ۹۵