ما چون دو دریچه روبروی هم ..

آگاه ز هر بگو مگوی هم . .

هر روز

سلام و پرسش و خنده . . .

هر روز

 قرار روز آینده . .

...

اکنون دل من شکسته و خسته است . .

زیرا یکی از دریچه ها بسته است . . 

نه مهر فسون،

نه ماه جادو کرد

...

نفرین به سفر

که هرچه کرد او کرد . . .

. . .

. . .

. . .

در زاد روز میلادم، نمیدانم چرا چشمانم در پی تو میگردد...

یعنی چشمانم را منتظر خواهی گذاشت....؟؟؟؟

...